عشق پر دردسر پارت ۱۰

#دیانا
روی تخت دراز کشیده بودم که ارسلان هم اومد کنارم دراز کشید چشاشو بست به آرومی برگشتم سمتش دستم رو توی موهای حالت دارش بردم (ادمین اینجا غش کردم 🥺🥺) میشه بگی ممد نیاد


#ارسلان
چرا؟ ببین اگه میتونستم تورو با خودم ببرم حتما ای کارو میکردم ولی نمیتونم این کارو بکنم
در ضمن ممد میاد انجا‌که مواظبت باشه که غلطی که دلت میخواد رو نکنی
تازه هر جا و هر چی میخوای رو باید به ممد بگی حالا هم اگه سوالاتت تموم شد بگیر بخواب شب بخیر


#دیانا
ارسلان تورو خدا بابا من دیگه از اون داداش بی غیرت و بی وجود خودم بدم میاد به خدا قسم میخورم کاری نکنم
اگه کاری کردم زندم نزار


#ارسلان
صبح از خواب پاشدن و چمدونم رو بستم و از اتاق زدم بیرون دیدم دیانا نیست صداش زدم دیدم جوابمو نمیده رفتم روی بالکن دیدم که داره با یکی دوستاش حرف میزنه
رفتم جلو و گفتم که دیانا تو برو تو خونه چون من با دوستت حرف دارم .
قبل از اینکه پارت بعدی رو بزارم
توی کامنت ها بگید اون کسی که ارسلان باهاش کار داشت کی بود ؟
اگه لایک ها به ده برسه پارت بعدی رو میزارم
دیدگاه ها (۲۲)

عشق پر دردسر پارت ۱۱

عشق پر دردسر پارت ۱۲

عشق پر دردسر پارت ۹

عشق پر دردسر پارت ۸

رمان بغلی من پارت ۷۳ ارسلان: قهقهه ای سر دادم و گفتم چرا دیا...

رمان بغلی من پارت ۶۳دیانا: آره ارسلان: حالا من از حرفی که او...

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط